حمید زمانزاده
دوباره بحث دیرین حذف چند صفر از واحد پول ملی ایران در دستور کار قرار گرفت.
رییس بانک مرکزی اعلام کرده است که «در ستاد ویژهای که با هدف بررسی حذف سه صفر از واحد پول ملی تشکیل شده بود، در مورد این کار به نتیجه قطعی رسیدهایم و این کار را مفید می دانیم، اما در شرایط فعلی اجرای آن را به تاخیر انداختهایم.» سوال اساسی که پیش روی کارشناسان اقتصادی قرار دارد، این است که تصمیم قطعی مبنی بر حذف سه صفر از پول ملی، مبتنی بر تحلیل هزینه – فایده اقتصادی است، یا مبتنی بر مصلحتاندیشی سیاسی؟
ادامه مطلب
دنبالک ها: مرجع: سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد،
توسعه بانکداری الکترونیک شتاب لازم را ندارد
ضعف عوامل اجرایی و برخی مقررات دست و پا گیر سبب شده بانکداری الکترونیکی از شتاب لازم برای توسعه برخوردارنباشد، در عین حال حضور بخش خصوصی درشبکه شتاب این فرصت را ایجاد خواهد کرد که بانک مرکزی از مشکلات اجرایی فارغ گردد. فاطمه شیخ جعفری، کارشناس سیستم بانکی، در گفتوگو با بانکداری الکترونیک،ضمن اشاره به مطلب بالاافزود: «اگر چه در زمینه توسعه بانکداری الکترونیک گامهایی برداشته شده، ولی از شتاب لازم برخوردار نبوده است.»
ادامه مطلب
دنبالک ها: مرجع: روزنامه دنیای اقتصاد،
در روزگاری نه چندان دور و در دوران سلسله تنش هایی موسوم به جنگ سرد، هر یک از سیاست های راهبردی ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی در قبال یکدیگر به شرح زیر بود:
- فکرهای بزرگ در سر داشته باش و حرف های احمقانه بزن
- چماقی در دست داشته باش و لبخندی بر لب بزن
سالروز شهادت امام العارفان، مولای متقیان، امام علی علیه السلام
بر ره پویان طریق حق و عدالت تسلیت باد
بانكداران در سراسر جهان كمابیش شبیه یكدیگرند. شیك میپوشند، نظم و انضباط خاصی دارند، ساختمانهای مجللی به پا میكنند و محل كسب و كارشان اغلب در بهترین موقعیتهای تجاری است.
ادامه مطلب
دنبالک ها: مرجع: روزنامه دنیای اقتصاد،
آقای شهردار عزیز تهران !
به نظرم آنچه در اتوبان نیایش در نمایی بزرگ به تصویر کشیده شده است، قله فوجی باشد و نه نماد پایداری و استواری و پاکی ایران؛ دماوند.
خواننده گرامی
با عرض سلام و ادای احترام
همچنانکه می دانی، شعار وبلاگ من این است:
آینده را باید بسازی وگرنه باید با آینده بسازی
حال از شما خواننده عزیز یک تقاضا دارم: با توجه به تسلط خویش به زبان های خارجی که در پاره ای از موارد ناشی از سکونت در یک کشور خارجی است، این شعار را به یک زبان خارجی به صورتی جامع و مانع (یعنی به گونه ای که نه قابل افزودن باشد و نه قابل کم کردن باشد)، ترجمه کرده و در قسمت نظرات جهت مشاهده اینجانب و سایر دوستان درج نما.
لطفاً قبل از ترجمه، به نام زبان خارجی مربوطه نیز اشاره نما. ذکر نام واقعی یا مستعار شما اگرچه زیبنده است ولی الزامی نیست.
با تشکر از شما
سپتیاما
ادامه مطلب
دنبالک ها: مرجع خبر،
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد ، یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند. در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت، داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود، چیزهای کوچک؛
ادامه مطلب
فقط تصور كنید كه بتوانیم سن زمین را كه غیر قابل تصور است، فشرده كنیم و هر صد میلیون سال آن را یك سال در نظر بگیریم! در اینصورت كره زمین مان فرد 46 ساله خواهد بود.
هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و درباره سالهای میانی زندگی او نیز اطلاعات كم و بیش پراكنده ای داریم. اما این را میدانیم كه در سن 42 سالگی، گیاهان و جنگلها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کردند . اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یكسال پیش نبود.
یعنی زمین آنها را در سن 45 سالگی به چشم خود دید و تقریبا 8 ماه پیش پستانداران را به دنیا آورد. در اوایل هفته پیش میمونهای آدم نما به آدمهای میمون نما تبدیل شدند و آخر هفته گذشته دوران یخ سراسر زمین را فرا گرفت.
انسان جدید فقط حدود 4 ساعت روی زمین بوده و طی همین یك ساعت گذشته كشاورزی را كشف كرده است. بیش از یك دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمیگذرد و حال ببینید انسان در این یك دقیقه چه بلائی بر سر این بیچارهی 46 ساله آورده است.
او طی 40 دقیقه بیولوژیكی، از این بهشت یك آشغالدانی كامل ساخته است . او خودش را به نسبتهای سرسام آوری زیاد كرده، و نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض كرده است.
سوختهای این سیاره را مال خود كرده و همه را به یغما برده است.
و الان مثل كودكی معصوم و بی تقصیر ایستاده و به این حملهی برق آسا نگاه میكند ...!
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :
پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
John
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.